فرشته ای بنام سید حسن

اتفاقات اخر سال

سلام روز جمعه کابینت سازمون اومد کمد اتاق فاطیما رو زد سید حسنم پدر ما رو دراورد هی میرفت پیش اقاهه من و فاطیما به دنبالش...... اینم عکس انگشت فاطیما رفته بودیم ترقه بازی شما هم مونده بودی خونه پیش بابایی و من و فاطیما به همراه فایزه رفتیم ایل گلی ترقه بازی و فاطیما هم بدون اینکه از من یا فایزه ترقه یا سیگارت بگیره از مال عموش برداشت اونام بد صدا داشت چون 10-20تا ریخته بودن تو ظروف دلستر به خاطر همین صداش زیاد بود و فاطیما هم دستشو سوزوند سید حسن هم از فاطیما یاد گرفته میاد سرشو میذاره رو شیمکم میگه ننننننننییییییییییییییییییییییییییییییییی   ...
28 اسفند 1391
1